من گاهی طنز می نویسم اما همه آن نه شوخی نه جدیست. توصیه میکنم اگر در این صفحه قرار داری مقاله رو تا به انتها مطالعه کنی
داستان تولد ناگهانی اینفلوئنسرها در سرزمین فرصتها با چاشنی چُسیبازی و خودبرندسازی دیجیتال
وقتی مهاجرت میکنی به آمریکا، انگار یه دکمه مخفی توی مغزت فعال میشه که میگه: «وقتشه یوتیوبر شی!» دیگه وقتشه کل دنیا خصوصا همه ایرانیا فامیل دور و نزدیک، درو همسایه رو کور کنی، دیگه مهم نیست تا دیروز توی ایران داشتی با اینترنت داغون دنبال فیلترشکن میگشتی یا توی صف مرغ و دلار دولتی بودی، همین که پاتو گذاشتی تو خاک آمریکا، یه حس عمیق از رسالت جهانی بهت دست میده که باید زندگیتو با دنیا به اشتراک بذاری! چون دنیا منتظر بوده ببینه تو چطور توی والمارت خرید میکنی، یا با ده دلار چطور یه روز رو سپری میکنی!



فصل اول: چُسیبازی دیجیتال، از خاک تا خاکستری
تا دیروز توی ایران، این عزیزان درگیر زندگی بودن. نه از نوع لاکچری، از نوع «کاش فردا برق نره». ولی همین که مهاجرت میکنن، یه دوربین میخرن، یه رینگ لایت، و یه جمله طلایی یاد میگیرن: «سلام بچهها، خوش اومدین به کانال من!» و از اون لحظه به بعد، دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست.
- دیگه صبحونهشون فقط تخممرغ نیست، «تجربهی صبحونهی آمریکاییه».
- دیگه خریدشون از فروشگاه فقط خرید نیست، «مقایسهی قیمتها در آمریکا با ایرانه».
- دیگه پیادهرویشون فقط ورزش نیست، «وِلاگ روزانهی مهاجر ایرانی در آمریکاعه».
و البته، همهی اینا با یه موسیقی پسزمینهی هپی گاها پرانرژی و یه لبخند مصنوعی که انگار همین الان از جلسهی انگیزشی برگشتهن.
فصل دوم: یوتیوبر شدن، واکسن یا شایدم ویروس مهاجرت
انگار یوتیوبر شدن یه اپیدمی اجباریه برای مهاجرا. همین که وارد فرودگاه میشن، مأمور مهاجرت میپرسه: «دوربینتو آوردی؟» اگه بگی نه، میگه: «پس هنوز مهاجرت نکردی!» چون مهاجرت بدون یوتیوب مثل قهوه بدون کافئین میمونه؛ یه چیز بیخاصیت.

و جالبتر اینکه، این عزیزان تا قبل از مهاجرت، حتی بلد نبودن یه ویدیو توی تلگرام آپلود کنن! بله بارها دیده شده… ولی حالا با افتخار میگن: «من توی سه ماه اول مهاجرت، تونستم ۲۷ تا ویدیو بذارم و ۴۵۰ تا سابسکرایبر بگیرم!» و این عددها براشون مثل مدال افتخار جنگ جهانیه.
و البته، هر ویدیو یه پیام پنهان داره: «ببین من چقدر موفق شدم، و اولین پیغامی که در ذهن مخاطب ایجاد میکنه:”ای خدا خوش بحالش شاید یه روزی من هم بتونم! فقط کافیه مهاجرت کنم و یه کانال بزنم!” و اینطوری، یوتیوب تبدیل میشه به نسخهی دیجیتالِ صفحه فروش آرزوها به مخاطبینی که فکر میکنن توی بدترین نقطه دنیا متولد شدن یا دارن زندگی میکنن! و شعارش پنهانش هم اینه: زندگیمو آرزو کن!
شاید با خوندن این پاراگراف حس خیلی بدی پیدا کرده باشی، بهت حق میدم ولی باور کن جز حقیقت نیست!

فصل سوم: زندگی قبل از مهاجرت، سانسور شده!
اکثر یوتیوبرها یه وجه اشتراک دارن، هیچوقت نمیفهمی این عزیزان قبل از مهاجرت چی بودن! چون همهی ویدیوها از لحظهی ورود به آمریکا یا پروسه ویزا شروع میشن. انگار زندگیشون از اون لحظه آغاز شده. نه خبری از خونهی اجارهای توی تهران هست، نه از شغل قبلیشون که با حقوق پایه کار میکردن. فقط یه «من» جدید هست که حالا داره توی استارباکس قهوه میخوره و با لهجه امریکن، دربارهی تفاوت فرهنگها حرف میزنه.
فصل چهارم: چُسیبازی با فیلترهای آمریکایی
اینفلوئنسرهای مهاجر، یه سبک خاص دارن. همه چیز باید «آمریکایی» باشه. حتی اگه توی خونهی اجارهای زندگی میکنن، باید یه گوشهی سفید پیدا کنن که شبیه خونههای بورلیهیلز باشه. حتی اگه با ماشین دستدوم زیر ده هزارتاییشون رفتن خرید، باید طوری فیلم بگیرن که انگار با Tesla Roadster رفتن.
و البته، فیلترهای اینستاگرام و یوتیوب هم نقش مهمی دارن. چون باید زندگیشون رو طوری نشون بدن که انگار همین الان از جلسهی سرمایهگذاری برگشتن، نه از صف ادارهی مهاجرت.
فصل پنجم: مخاطبها، قربانیان چُسیبازی
مخاطبهای این عزیزان، معمولاً یا توی ایران زندگی میکنن و حسرت میخورن، یا خودشون مهاجرن و دارن مقایسه میکنن. و اینفلوئنسرها هم خوب میدونن چطور با احساسات مخاطب بازی کنن، هدف فقط ساب و ویو بالاس
- اگه میخوای بدونی توی آمریکا چطور خونه اجاره میکنن، این ویدیو رو ببین!
- اگه میخوای بدونی چطور توی آمریکا پولدار بشی، سابسکرایب کن!
- با حقوق یه ساعت کار توی امریکا چی میتونی بخری، پس ساب کن!
- هزینه یک روز زندگی در امریکا، بزن زنگو!
و اینطوری، مخاطبها تبدیل میشن به سربازان ارتش چسیبازها!
فصل ششم: آیا راه فراری هست؟
شاید یه روزی برسه که مهاجرا بعد از ورود به آمریکا، به جای یوتیوبر شدن، برن دنبال کار و پیشرفت شغلی یا زندگیشون، یا حتی استراحت، آره چرا که نه. ولی فعلاً، یوتیوب مثل یه ویروس واگیردار بین مهاجرا پخش شده و تا وقتی که سابسکرایب و ویو وجود داره، اینفلوئنسرها هم هستن.
پس اگه مهاجرت کردی و هنوز کانال نزدی، بدون که عقب موندی. چون توی دنیای امروز، مهاجرت بدون یوتیوب یعنی مهاجرت نکردی!
فصل آخر: آن روی ماجرا
دلیل اصلی اینکه خیلی از ایرانیها بعد از مهاجرت میرن سراغ یوتیوب اینه که شنیدن فرصت خوبی برای ساختن آینده مالی داره. یعنی میتونن با تولید محتوا بدون تخصص کافی، بدون نیاز به سرمایه زیاد یا وابستگی به شغلهای معمولی و کار فیزیکی و جنرال، درآمد خوبی پیدا کنن. یوتیوب این امکان رو بهشون میده که از محدودیتهای اقتصادی، شغل های سخت و قرار گرفتن در محیط کمتر آشنا خلاص بشن، همینطور با درآمد ناشی از اون، بخشی از هزینه هارو کاور کنن و تو دنیای جدید به درآمد امن یا حتی گاها شهرت برسن. یوتیوبر شدن یک واکنش طبیعی به مهاجرت هست و به عنوان یه راهکار در برابر ترس از تغییر شرایط مالی و چالش های اقتصادی پیش رو قلمداد میشه تا شاید ساختن یه زندگی بهتر در شرایط سخت اقتصادی رو تضمین کنه.
عدم تسلط کافی یوتیوبرهای مهاجرت بر موضوعاتی که تشریح میکنند صحه بر بعد مالی آن روی ماجراست، نظر شما چیه؟ میتونید توی بخش کامنتها نظرتون رو به اشتراک بگذارید.
شوخی اما جدی
با نهایت احترام به عرض شما برسانم، این مقاله نه قصد توهین داشت، نه هدفش تحقیر آدمهایی بود که بعد از مهاجرت اجبارا تصمیم گرفتن تجربههاشون رو با دنیا به اشتراک بذارن. بلکه با نگاهی طنزآمیز و انتقادی، خواستیم به پدیدهای بپردازیم که این روزها خیلی رایج شده: یوتیوبر شدن بهعنوان واکنش طبیعی به مهاجرت.
استفاده از واژههایی خیابانی مثل «چُسی بازی» صرفاً برای ایجاد فضای طنز و نقد اجتماعی بوده. این کلمات خیابانی و عامیانه، ابزارهایی بودن برای نزدیکتر شدن به زبان نسل جدید و بازتاب دادن واقعیتی که گاهی پشت فیلترهای رنگی و لبخندهای مصنوعی پنهان میمونه.
اگر خندیدی، خوشحالم. اگر فکر کردی، خوشحالترم میشم. چون هدف طنز، فقط خنده نیست؛ گاهی آینهایه برای دیدن خودمون، با همهی تناقضها، تلاشها، و چُسیبازیهامون.
نظری پیشنهادی انتقادی داشتین در بخش نظرات همراه شما هستم. پیروز و اینفلوئنسر باشید ❤️



دیدگاهتان را بنویسید